نمیشود که ننویسمت...
شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۹:۰۰ ب.ظ
تا کمی تنهایی بر لحظه هایم میبارد دوباره رژه و دوباره صف در صف کلمات شروع میشود...
کافیست کمی سکوت بپیچد در خالی خانه ام...
قلم دوباره پیدایش میشود ...
گوشه ای مینشیند و زمزمه وار آوای نوشتن سر میدهد...
نمیتوانم از نوشتن بگریزم ...
مثل آهویی تنها, میان بیشه زاری پر از شیران گرسنه...
سر مینهم به تقدیر ....
قلم را بدست میگیرم و هجوی میسازم...
این سرزمین من است...
آدنا
- ۹۸/۰۲/۰۷